زبان فارسی

گردآوری مطالب :اسفندیار آقاجانی

زبان فارسی

گردآوری مطالب :اسفندیار آقاجانی

طلا، زر در اصطلاح فارسی

طلا
فرهنگ لغت عمید

(اسم) [عربی: طِلاء] (شیمی)
[talā] فلزی زردرنگ، چکش‌خوار، و گران‌بها که در ضرب سکه و ساختن جواهر به کار می‌رود؛ زر.
⟨ طلای سفید: (شیمی) = پلاتین



لغت نامه دهخدا

طلا. [ طِ / طَ ] (از ع ، اِ) زر (در اصطلاح فارسی ). زر سرخ . بکسر اول معروف است که به عربی ذهب خوانند. (برهان ). زر خالص و صاحب فرهنگ رشیدی نوشته که غالباً لفظ طلا معرب تله است که لفظ هندی است و بکسر فوقانی و تشدید لام بمعنی زر و بمعنی ملمع کردن و ملمع نیز آمده است و در سراج نوشته که طلا بمعنی زر سرخ در اصل به تای قرشت بود بسبب اختلاط عجم و عرب به طای مطبقه نوشته اند حتی که مطلا بمعنی زراندود استعمال کنند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به زر طلا شود :
زمین را برنگ طلا رنگ داد [ مهر ]
جهان را ز نو فر واورنگ داد.

فردوسی .



زر

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [پهلوی: zar] (شیمی)
[zar] = طَلا

زر ز معدن سرخ روی آمد برون
صحبت ناجنس کردش روی زرد.
سنائی


زرد

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [پهلوی: zart]
[zard]
۱. یکی از رنگ‌های اصلی، مانندِ ‌رنگ زر، که از ترکیب آن با رنگ آبی، رنگ سبز به‌دست می‌آید

قزل قیه (قزل قلعه ) نام روستایی در اردبیل ...قزل باش (سربازان دوره صفوی که کلاهخود قرمز داشتند )
قزل اوزن و قزل آلا ...........اینها کلمات ترکی هستند

زرد هم واژه ای ایرانی و پهلوی می باشد هر چیزی که به رنگ زر باشد معنی می ده ....
زَر گو = گاو زرد  در تالشی خطبه سرا
زَرینه نون ------نانی که به واسطه متعلقات به رنگ زرد هست .

تیجره / tijara

تیجره / tijara 
      رود بزرگی از وسط شهر کلن آلمان می گذرد که نامش « راین » است. این رود قابل کشتیرانی است. از آلمانی ها شنیده ام که اعتقاد دارند این کلمه از « راه » گرفته شده است؛ زیرا در زمان های قدیم رفت و آمد در اروپای گیلان تیپ و « چفت رفت / čəft ə rəft » ،بسیار مشکل بود ؛ در نتیجه ، مردم از مسیر رودها به عنوان راه استفاده می کردند. لودکا ( 1 ) و کرجی جای ماشین امروز را داشت در رود ها.
      در فرهنگ تالشی از « راه » و مخفّف آن « ره » فراوان استفاده می شود :

      رادویار / rādavyār = راه دویار : ره گذر
      را درازی / rādərāzi = راه درازی : بدرقه
      لیوه ره / livara= لیو + ره : نوعی پیچک همیشه سبز
      بره / bara= بری ره : جای ورود و خروج ، در ، و...
      گره / gara = گردنی ره / دهانه ره : دهانه
      و ...
      « تیجره / tijara» ( تیجره = تیجه ره = تیزه ره = تیج + ره . مانند لیوه ره = لیو + ره  ) ، یعنی « راهی که از علف پوشیده شده و تیج = تیز و باریک است. راهی که هنوز رفت و آمد را به خود ندیده . محیط دست نخورده ی ییلاقات تالش را می گویند به فصل بهار » . « تیج / tij » را به معنی « سرکش و تند و تیز و نا آرام » نیز به کار می برند : « رباری آو تیجه / rəbār-i ?āv tij-a» . عموماً بعد از سیلاب این جمله را به کار می برند ؛ یعنی زمانی که آب روشن شده، امّا هنوز رود پر آب و سرکش است .
نویسنده متن:لیثی حبیبی
http://zabanetaleshi.blogfa.com/post-13.aspx
این کلمه ی « لودکا / ludkā : قایق » ، همچون « سماور » رایج در همه جای ایران و « ویدره : دلو » رایج در رشتی ( گیلکی ) ، یک واژه ی روسی ست و از آن زبان وارد زبان های ایرانی شده است . 
 گفتنی ست که « سماور » از « سمَ + ور » شکل گرفته . در زبان روسی « سم » یعنی « خود » و « ور »  یعنی « جوش » که از مصدر « وریت : پختن ، جوشاندن » مشتق شده است. پس سماور یعنی « خود جوش » ، مثل « خودکار » خودمان.

به نام خدا

زبان تالشی
گردآوری مطالب مربوط به زبان تالشی
از تاریخ :آذر ماه 94