این گونه تاتی ، گویش روستاهای اوشتبین ، چای کندی،ونیستان و چند آبادی دیگر است که همگی دارای ویژگیهای گویشی مشترک اند. در این گونه ، تفاوت جنس ملاحظه نشده است ؛ مضاف الیه و صفت ــ چنانکه در گویشهای کرانة خزر دیده می شود ــ پیش از مضاف و اسم می آید؛ اسم در حالت فاعلی و انواع حالات غیر فاعلی به کار می رود؛ مصدر دارای نشانة - an,-yan,-iyan و -en است ، مانند eni-yan «چیدن »؛ rd-an ªVenda «ایستادن »؛ گذشتة نقلی و بعید به یک شکل می آیند و تنها به قرینه تشخیص داده می شوند.
تاتی TATI |
لاتین ( LATIN ) PRONUNCIATION |
فارسی PERSIAN |
انگلیسی ENGLISH |
دَ دا |
Dadâ |
پدر |
Father |
نَ نا |
Nanâ |
مادر |
Mother |
اَش |
Aš |
خرس |
Bear |
چاش |
Čâš |
چشم |
Eye |
زوئه ( زُوا ) |
Zovâ |
پسر |
Son |
کینا |
kinâ |
دختر |
Girl |
بِرو |
Bero |
برادر |
Brother |
باجی |
Baji |
خواهر |
Sister |
گِری |
Geri |
گردن |
Neck |
مرد |
Mrd |
مرد |
Man |
هِردَن |
Herdan |
بچه – کودک |
Baby |
کا |
Kâ |
خانه |
Home |
وَی |
Vay |
عروس |
Bride |
زِماستون |
Zemâston |
زمستان |
Winter |
آسپ |
Âsp |
اسب |
Horse |
پی |
Pi |
سفید |
White |
پا |
Pâ |
سگ |
Dog |
بون |
Bon |
بام |
Roof |
داست |
Dâst |
دست |
Hand |
وِنا |
Venâ |
بینی |
Nose |
آنگین |
Ângin |
عسل |
Honey |
سارد |
Sârd |
سرد |
Cold |
چوک |
Čok |
خوب |
Good |
چَتین |
Čatin |
سخت – دشوار |
Hard ; difficult |
چاشما |
Čâšmâ |
چشمه |
Spring |
مِلِخا |
Melexâ |
قاشق |
spoon |
آستا |
Âstâ |
استخوان |
Bone |
هون |
Hun |
خواب |
Sleep |
قَو |
Ğav |
دهان |
Mouth |
هَدِر |
Hader |
بیهوده ، بیخود |
Vain, idle |
زوون |
Zoon |
زبان |
tongue |
کَلای |
kalây |
خروس |
Rooster |
شِت |
Šet |
شیر ( لبنیات ) |
Milk |
شالو |
Šâlo |
شلوار |
Trousers |
شه ی |
Šay |
پیراهن |
Shirt |
وار |
Vâr |
برف |
Snow |
کارق |
Kârğ |
مرغ |
hen |
کوردا |
Kordâ |
کارد – چاقو |
Knif |
دی |
Di |
ده - روستا |
Village |
جِل |
Jel |
گونه |
Cheek |
اُودِمی |
Odemi |
آدم |
Human |
شَو |
Šav |
شب |
Night |
وارق |
Vârğ |
گرگ |
Wolf |
زیر |
Zir |
دیروز |
Yesterday |
واشتِه |
Vâštĕ |
پریدن – پرش |
Jump |
الفبای تاتی بر مبنای حروف لاتین
A = اَ ، عَه ، َ |
D د |
E = اِ ، عِه ، ِ از ته گلو |
Z = ذ ، ز ، ظ ، ض |
Ĕĕ=اِ کشیده پهلوهای زبان به سقف دهان می چسبد |
R = ر |
Ûû = او ، عو – اول کلمه |
Žž= ژ |
O = اُ ، و ، ُ |
Šš = ش |
I = ای ، عی ، ئی |
ğ Ğ = غ ، ق |
â = آ |
F = ف |
B = ب |
K = ک |
P = پ |
G = گ |
T = ت |
L = ل |
S = ث ، س ، ض |
M = م |
J = ج |
N = ن |
Čč = چ |
V = و |
H = ح ، ه |
Y = ی |
X خ | U یو |
زبان باستان آذربایگان...گویش کرینگان
کرینگان کجاست ؟ کرینگان ، از دیه های کوچک دزمار شرقی ، از دهستانهای چهارگانه بخش ورزقان از شهرستان اهر ( ارسباران ) در شمال شهر تبریز است .
دهستان دزمار ( دیزمار ) ( دزمار یا چنانکه در خود آذربایگان گفته می شود دیزمار dizmar از نامهای بسیار کهن ایرانی و معنی آن دژماد ( قلعه مادان ) است و آن نخست نام دژی استوار بوده ( معجم البلدان ) که سپس همه این بخش بدان نام خوانده شده است . ) که امروزه به دزمار شرقی و غربی تقسیم می شود ، پیش از این بخش بزرگی از ارسباران را فرا می گرفته ، دارای دیه های آباد و فراوانی بوده است . حمدالله مستوفی قزوینی در کتاب (( نزهت القلوب )) ( تألیف 740 هجری قمری ) در گفتگو از این سامان می نویسد : (( دزمار ولایتی است در شمال تبریز کما بیش پنجاه پاره دیه بود و دوزال و کوردشت و قولان و هراز ( امروزه هراس نامیده می شود ) و جورواثق ( درست این نام باید خوروانق باشد که امروزه " خروانا " خوانده می شود و در اصل " خوروانک " بوده .) از معظمات آن ، هوایش معتدل است به گرمی مایل و آبش از جبال بر می خیزد و فاضلابش در ارس می ریزد . حاصلش غله و پنبه و میوه به همه انواع می باشد و بیشتر ( این واژه به قرینه جمله پس از آن باید " پیشتر " باشد و اکنون نیز میوه و سردرختی آنجا پیشتر از همه جا می رسد و نوبار تبریز از آن جاست .) از همه جا رسد و نو باوه تبریز از آنجا باشد . حقوق دیوانیش چهل هزار و هشتصد دینار است )).
دزمار شرقی که در شمال ورزقان است اکنون از شمال به رود ارس از جنوب به دهستان اوزمدیل از مشرق به دهستان مینجوان و حسنو ( حسن آباد ؟ ) از مغرب به دهستان دزمار غربی محدود است . هوای آن در کرانه های رودخانه ارس گرم و در بخش جنوبی معتدل و آب دیه های آن همگی از چشمه ها و رود ارس و رود مردانقم است .
این دهستان از پنجاه و شش آبادی بزرگ و کوچک پدید آمده که بیش از ( 18500 ) تن جمعیت دارد و مرکز آن آبادی اشتبین است ، آبادیهای دیگر آن در درجه یکم عبارت است از : مردانقم – شرف آباد – جوشین – علیار – اویلق – مزرعه شادی . و در درجه دوم : چای کندی – ملک – ونیستان – کرینگان – کلاله – هراس – کرانّلو – کاوانی – داران – قولان ...
کرینگان که در 12 کیلومتری جنوب شرقی اشتبین قرار دارد دیهی است کوهستانی که تا ورزقان بیست و هشت کیلومتر راه مال رو فاصله دارد . کشتزارها و باغهای آن از دو چشمه سیراب می شود ، محصول آن غله و هیزم و زغال و چوب درختان جنگلی و اندکی نیز سر درختی است .
مردم آن 99 خانوار و نزدیک به 600 تن می باشند ( این آمار مربوط به سال نوشتن این کتاب یعنی دهه 30 خورشیدی می باشد و ممکن است تغییر یافته باشد . نویسنده وبلاگ .) که همگی به تاتی گفتگو می کنند و ترکی نیز می دانند . کار عمده آنان ، کشاورزی ، گله داری ، تهیه زغال از درختان جنگلی است .
چنانکه گذشت ، مردم دو دیه کرینگان و چای کندی به گویشی سخن می گویند که در میان خودشان و دیگران (( تاتی )) نامیده می شود و مردم دیه های ملک و ونیستان نیز که اندکی از آنها دورند با این گویش آشنایی دارند .
لیکن در بخش ارسباران دیه های تاتی گوی بیش از اینها است و تا آنجا که نویسنده پرسیده و یادداشت کرده است از دهستان حسنو ( حسن آباد ؟ ) مردم دیه های خوی نراو ( Xoynarav ) ( خوی نرآباد ؟ ) و ارزین ( Arazin ) و کلاسور ( Kalasur ) نیز به تاتی سخن می گویند که اندکی با گویش کرینگان جدایی دارد .
نیز باید دانست که مردم تاتی زبان در هفتاد و هشتاد سال پیش ، بیشتر از امروز بوده ، دیه های دیگری نیز به تاتی سخن می گفته اند که کنون زبان همه آنان ترکی گردیده ، برخی از پیرمردان کهنسال آن سامان به یاد دارند که کدام دیه ها به تاتی سخن می گفته اند که سپس زبان پدرانشان را فراموش کرده اند .
دور نیست که پس از چند سالی ، این چند پاره دیه نیز زبان خود را از دست داده ، همچون دیگران به ترکی سخن گویند . چنانکه مردم دهکده (( اقلید )) ( کلید ) که در آن سوی رود ارس افتاده ، پیش از این زبانشان تاتی بوده و در همین سالهای نزدیک زبان خود را از دست داده اند . بیم نابودی این گویش ها در این روزگار که رفت و آمد با شهرها بیشتر شده بسیار است و اگر در نگهداری و گردآوری آنها کوشش و شتابی نشود به زودی از میان خواهد رفت . چنانکه نویسنده خواست با آخوند ده کرینگان که مرد باسوادی بود دیداری کند تا بلکه برخی از دشواریهای خود را درباره این گویش با او در میان گذارد ، با افسوس شنید که او تاتی نمی داند ، و به جهت چند سال زندگی در مدرسه های آخوندی تبریز ، زبان خود را فراموش کرده است .
ویژگیهای گویش کرینگان
میان گویش کرینگان – که شاید بتوان گفت از بازمانده های نیمزبان آذری است که تا چند صد سال پیش در آذربایگان بدان سخن می گفتند – با زبان اوستایی نزدیکی بسیار دیده می شود ، چه بسا با بررسی هایی که در آینده روی گویش های تاتی آذربایگان انجام گیرد ، بتوان به طور محقق گفت که همه اوستا یا باری بخش (( گاتها )) به زبان شمال غربی ایران یعنی آذربایگان ( زبان مادی ) سروده شده است . ... گذشته از زبان اوستایی میان تاتی کرینگان و گویشهای همسایه آن ، از خلخالی و هرزندی و تالشی و نیمزبان کردی و زبان ارمنی و دیگر گویشهای غرب ایران همبستگی نزدیک دیده می شود که در سنجش واژه ها تا اندازه یی این همبستگی نموده شده است . پیدا است اگر این گویشها ، هر یک گردآوری و سپس واژه ها و دستورهای آنها با هم سنجیده شود گذشته از روشن شدن چگونگی و جایگاهشان در میان زبانهای ایرانی ، در گشودن بسیاری از دشواریهای فرهنگ ها و معنی واژه هایی که در آنها آورده شده است ، و همچنین در مطالعه و شناختن گویش مردم آذربایگان که آمیخته یی است از بازمانده های نیمزبان آذری و ترکی ، بسیار موثر و سودمند خواهد افتاد و نتیجه هایی بدست خواهد آمد که برای زبانشناسی ایران زمین بسیار پر ارزش خواهد بود .
اوستایی |
تاتی کرینگان |
فارسی |
Arša |
Aš |
خرس |
Span |
Pâ |
سگ |
Grivâ |
Geri |
گردن |
Vadhe |
Vay |
عروس |
Maxši |
Müz |
مگس ، زنبور |
Aspa |
Âsp |
اسب |
Bumi |
Bümi |
بوم ، زمین |
منبع : جستارهایی درباره زبان مردم آذربایگان – یحیی ذکاء – تهران : بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار – 1379 – ص 99 – 101 و 105 – 106 -
منبع:http://www.kringan.blogfa.com/post/6