معنی :
طالش دولاب .
[ ل ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است در گیلان .
مطابق تقسیماتی که در جغرافی کیهان برای گیلان شده ، هفدهمین ناحیه محسوب است .
از شمال محدود است به اسالم و از مغرب به خلخال ، و از جنوب به شاندرمن و
گسکر طول آن 431 و عرض آن 30 کیلومتر، و به دو ناحیه تقسیم میشود: اول گل
دولاب که دارای اراضی پست است ، دوم ناحیه ٔ کوهستانی که آن را طالش دولاب میگویند.
آب و هوای قسمت پست آن ناسالم و مهمترین قراء آن پونل است که بین چاپ سرا و
شفارود واقع شده ، و معدن سنگی دارد، و بواسطه ٔ راه آهن کوچکی به مرداب
متصل میشود، و سنگهائی که برای ساختن بندر انزلی لازم بوده از آن معدن حمل
شده ، جمعیت طالش دولاب در حدود 15000 نفر و تقسیمات جزء آن از این قرار است : آب کنار، گیله دولاب ، قشلاق طالش دولاب ، ییلاق طالش دولاب .
و بعلاوه دارای قراء متعدد میباشد.
(جغرافی کیهان ج 2 ص 278) در طالش دولاب جنگلهای قابل بهره برداری بسیار است .
(جغرافی کیهان ج 3 ص 8).
در اطراف طالش دولاب معدن نفط یافت میشود.
(همان کتاب ج 3 ص 238).
خطی از راه آهن از کنار مرداب از خاک وزان شروع شده و پس از طی دو فرسخ از جنگل به خاک طالش دولاب
میرسد، فقطاستفاده ای که از این راه میشده ، حمل سنگ از کوه به بندر انزلی
، و گاهی هم حمل زغال سنگ و هیزم و برنج بوده ، فعلاً این راه متروک ، و
دائر کردن آن مستلزم مخارج زیادی است .
(جغرافی کیهان ج 4 ص 470).
بعضی تصور می کنند که «کادوسیان » نیاکان طالشهای کنونی بوده اند و کادوس
مصحف ، یا یونانی شده ٔ تالوش است که در قرون بعد تالش یا طالش شده .
مدرکی عجالةً برای تأیید این حدس نداریم .
(ایران باستان ج 2 ص 1129).
در عهدنامه ٔ گلستان که در سال 1228 هَ .
ق .
برای تعیین حدود سرحدی بین دولتین ایران و روس منعقد گردید، طالش که جزء ایران بود، به تصرف روسها درآمد.
سپس در سال 1243 هَ .
ق .
عهدنامه ٔ ترکمانچای انعقاد یافته و عهدنامه ٔگلستان فسخ شد که تا این تاریخ نیز عهدنامه ٔ ترکمانچای مجری است .
(جغرافی کیهان ج 3 صص 22-21).
نام یکی از بلوک پنجگانه ٔ شهرستان خمسه ٔ طوالش است .
این بلوک فعلاً به سه دهستان میانده ، بره سر، خشابر تقسیم شده است .
طالش دولاب از شمال به دهستان اسالم از جنوب به شاندرمن و از خاور به گیل دولاب و از باختر به کوهستان بین خلخال و دریای خزر محدود است .
سکنه ٔ طالش دولاب مسلمان و سنی اند و زبان مادری آنها طالشی و عموماً به ترکی آشنا هستند.
قسمت عمده ٔ قراء طالش دولاب از رودخانه ٔ شفارود، دنیاچال و چاف رود مشروب میگردد.
محل ییلاقی آنها سرچشمه ٔ رودهای مذکور میباشد.
راه شوسه ٔ بندر انزلی به آستارا از وسط دهستان عبور میکند شغل عمده ٔ سکنه زراعت و گله داری است .
تابستان اکثر سکنه به ییلاق میروند.
.
.http://words.wikipg.com/mean/%D9%84%D8%BA%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%D9%87%D8%AE%D8%AF%D8%A7/%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%A8
(از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).<
قسمتی از توضیحات آقای لیثی حبیبی :
دهخدا در مورد «تالش دولاب» مثال آورده؛ بله درست است؛ آن بزرگ مرد به سر
زمینی که تالش دولاب نام دارد پرداخته و نه معنی واژه. نوشته، دو بخش دارد؛
جلگه ای و کوهستانی ... این سخن مرد در معرفی خشکی ای که نام خود از دریا
دارد درست است؛ ولی معنی آن چیز بکلی دیگری ست. آن واژه ی مرکبِ تالشی از
تالش + فتحه ی مضاف + دولاو = آبِ ژرف، تشکیل شده. هنوز تالش های ماسال به
جای گود رود «دول» می گویند. واژهی «دولَه» ظرفی سفالی که عمقی دارد نیز در
همین دول بُن دارد. مگر تالش های ییلاقِ سیاه بیلی(بیل = آبگاه) در توی آب
زندگی می کنند!؟ خشکی سیابیلی نام خود از سیاه بیل = بیلِ تیره رنگ،
گرفته؛ مثلِ دریای سیاه. مگر مردم «پیلَه رود» = رود بزرگ، توی آب زندگی می
کنند!؟ مگر مردم کرگانرود(کَرگُون رود) در داخل رود زندگی می کنند که اسم
منطقه شان آن نامِ آبی را دارد!؟ طبیعی است که نه؛ در همه جای دنیا خشکی
های کنار آب، نام خود از آب دارند........ادامه درhttp://talshdulav.blogfa.com/
پنجشنبه 24 دی 1394 ساعت 17:47