زبان فارسی

گردآوری مطالب :اسفندیار آقاجانی

زبان فارسی

گردآوری مطالب :اسفندیار آقاجانی

واژه های تالشی( گویش خوشابری)

واژه های تالشی

لهجه خوشابری
برخی واژه های تالشی(خاشه بری)
سفید/ایسپی
بنفش/میشین
دروغ/درو
زبان/زونو
گوسفند/گوسند
زانو/زنگ
یونجه/اسپرز
ابزار/اوزار
تکه نان برشته/کورچه
میخ/مخ
گپ/گف
مرغ/کرگ
سوز/سوج
مغز/مزگ
سگ/اسپه
سیب/سیف
زن/ژن
دختر/کله
بیابان/ویاوون
برف/ور
باران/کلاک
باد/وا
روزن/لوجن
مسجد/مچت
رقص/دوش

بچه:خردن/xerdan
بهانه:وهونه/vahona
بینی:وینی/vini
بیشه,جنگل:ویشه/vishah
آشکار:دیار/deiar
پنهان:نون/non
تمیز کردن :پاکیه/pakeiah
پریدن:واز/vaze
ماه:مانگ/maung
آفتاب,خورشید:آفتاو/avtav

چشمه:خونی/xonei
پوکیده:پوته/potah
هیزم:ایزم/eizem
آسیاب:آساو/asav
تخم و بذر:توم/tome
سفید:ایسپی/eispi
خرچنگ:کرچنگ/karchang
ابریشم:کج/keg
خرم :زیروون/zairoon
شاد:شار/shar
گریه:داد/dad
بیمار:ویمار/vimar
نوک شاخه :بش/bash
محکم:ان بست/anbaste

تنور:تندور/tandor
انبرک نان(وسیله ایی برای برداشتن نان از تنور):ماشه/mashah
سیب زمینی:سوو زوینی/sove zavini
گوجه:پمدار/pamadar
بادمجان:سیا واجام/seia vagam
بریدن:دبیرده/dabirdeh
پاره کردن:ویزارن/vizaren
سوزن:درزن/darzan
شلوار:شوار/shevar
بلوز:شی/shay
کفش:پاقب/pakhab
کت:شکه/shekah
جوراب:گروه/goraveh
تایپ:سارا-ج

صرف فعل تالشی

صرف فعل تالشی
مصدر  دیدن :وینده
ماضی ساده

دیدم:ویندمه
دیدی:ویندره
دید:ویندشه
دیدیم:ویندمونه
دیدید:ویندرونه
دیدند:ویندشونه

ـــــــــــــــــــــــــــــ
لهجه تالشی اسالمی
تایپ:شهرام آزموده


دیشته یعنی نگاه کردن
وینده یعنی دیدن

واژه نامه تالشی

واژه نامه تالشی
*باشلاق = bash'lag // به چادر زنان شبیه است از جنس شال و اغلب به رنگ سیاه که عشایر به سر می اندازند.این واژه ترکی است که جایگزین واژه ی تالشی،شاله،shala شده است.
*خانچه =xancha //هدایایی جنسی که همسایگان و فامیل در داخل مجمعه و سینی چیده و به هنگام عروسی برای خانواده  داماد یا عروس می برند.
*تواکار =t'vakar //زارع ای که مزرعه ای را به رسم مزارعه جهت زراعت قبول می کند.
*دره م= d'rem//شیربهاء،درخم اشکانی،وجه نقدی که در قرارداد عقد و ازدواج،داماد متعهد میشود آن را به خانواده عروس بپردازد.
*خاک بش=xakabash//خاکستر نرمی که بر روی زغال یا هیزم سوخته و سرد شده.ظاهر میشود.غبار نازک.
*شال مئره= shala m'ra//نوعی دانه سخت که با آن تسبیح و گردنبند درست میکنند این دانه از گیاهی خودرو به دست می آید که اغلب در شالیزاران و جاهای باتلاقی می روید.
*شاله کلا=shala kla//نوعی کلاه ساده چهار تکه به شکل نیم کره که از شال سیاه دوخته میشود و عموم مردان تالشی به سر می نهند.
*گئرچه=geracha//چوب بلندی که راس ضخیم ترش دارای شاخکی قلاب مانند باشد و از آن جهت بالا کشیدن سطل آب از چاه و یا فرو کشیدن.شاخه درخت استفاده میشود.......
فرهنگ تطبیقی تالشی دکتر عبدلی**
تایپ:میلاد نصیری.

بهار

بهار

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [پهلوی: vahār]
[bahār]
۱. از فصول چهارگانۀ سال برابر با سه ماه اول سال خورشیدی ایرانی (فروردین، اردیبهشت، خرداد) که درختان سبز و خرم می‌شوند و گیاهان می‌رویند؛ نوبهار؛ بهاران.
۲. (زیست‌شناسی) = بابونه
۳. (زیست‌شناسی) شکوفۀ درختان، به‌ویژه درخت نارنج: بهارِ نارنج.
۴. [مجاز] دوران شکوفایی: بهار زندگی.
۵. (موسیقی) یکی از دوایر ملایم.



بهار

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [سنسکریت] [قدیمی]
[bahār]
۱. بتخانه؛ بتکده.
۲. آتشکده: ♦ بهاری دل‌افروز در بلخ بود / کز او تازه‌گل را دهن تلخ بود (نظامی۵: ۹۱۸).

فرهنگ لغات تالشی (الف )

آب =آوْ

ابر =خِرْ

ابرو=اَوْرو ،اَوْرَمْ

آبرو =آوورو

ابریشم =اَوٍرْشٍمْ 

ابزار =اَوْزار 

آبشار = ویچِر

آباد نشده= اویجَه 

آبشش =پٍف

آب خوردن =خِنْتِه آوْ

آب باز =سیناوَ کَر 

آب باران =کِلاکه آو

آب تنی = جانه شوری 

آبسه =تٍشْک  

آبکش =پَرْزِن 

آب جوش =گٍلَنْده آوْ

آبجی =خالی 

آب پز = آوَ پِیْ

آب پنیر =وَلیشاو

آب دهان = چافْ 

آب بینی =زٍک 

آب منی =فٍسکْ آو 

آبشار =آوریز 

آبشخور = لار 

آبدزدک =آوَ پٍه دوش

آبستن = اٍشکَم دار 

آبگیر = وِنْد

ابلق=اَلَه چولَه

آبله =آوْله،تٍشک

آبی = کَه او 

آبیار =میرآو

آبدار=خیس 

آب معدنی =چٍمَه او 

آب گرم کن =کِتْری 

آب گرم = گَرماو 

آپارتمان =چَندمَرتبه کَه 

اتاق =چٍمه

آتشدان =آتشه کٍلاقا 

آتش گیر = ماشَه 

آتش زنه =آتشَه پَسْنَه 

آتش نشان = آتَشَه دَکٍش 

آتش زدن =سوته -وَش ژَنْدِه 

آتشکده =آتَشَه کَه 

آچار =آچَر

آخرت =عَه دٍنیا 

آخر کار =آخِرنَه سَری

اخم =بٍخ 

آخوند =مٍلا 

اجداد =پٍشت اَندَه پٍشت 

آدامس = وَنْجه

ادرار =میز

ادرار کردن =آمیشْتٍه 

آذوغه =آزِغه 

آدرس =نِشونی 

آرام =آروم

آرامگاه =قَبْری سَر 

آرایشگاه =سَلْمونی

آرد=آرْدَه

ارزشمند =مَنات 

آرزو = ناجَه

آرنج =اٍشکوف 

آروغ =گارٍشْت 

آزاد = وَیْل 

آزمایش = ایم تِحون 

ازگیل =فه تِر 

آسانسور =کَه فا بَر

اسپند =اٍسپٍرَند 

آستین =تی لیف 

استخر =سِل

استکان =فین جون

استفراغ = قَی 

اسم =ایسم ،نوم 

آستین بالا زدن = دسه تی لیفی پرآکرده  

آسمان =آسمون 

استخوان =خاش

استخوان دنده = چَپور

اسهال =ری ،رَفْت

آسو پاس =بی چاره 

آسیا چرخ =دیوک ودَسه 

آشپز =پلا پی

آشغال = خاکو تون 

آشکار = آچِق

آشکار شدن =براومه 

آشوب = دَعوا 

اشک =اَ سٍرک

آشتی =صول

آشنا =آزون

آغشتن =آسوعه 

آشیانه = خٍمَه 

آغوش =کَه شَه 

آغوز(شیر اول )=خه رٍش

آغل = آغٍر 

آگاهی =دَخوندٍه 

آگاه = زونٍسِه 

آفتابه =آوْتابه 

آفتاب =آفتاو

آفرین =هَی شیر 

افقی =نَری 

اقامتگاه بین ییلاق وقشلاق =مین کوه

آلاچیق =کوتوم 

آلاله = اَلالَه

آلان =هِه سَه 

الکی = غاسیرا

آلوچه =خَرو 

آماس =ای ما

آمدن = اومه 

آمپول =سوزَن 

امروز=اوری 

امسال =اوسال 

امشب =اوشان

آموختن =آموته 

آمیختن = هم دوعه 

آموزشگاه =مِلاخونه

آموزش = آموج

آموزگار =معَلیم 

آمیزش = دَچیکه ، ایجا خِته

آن= عَه 

آنجا =ها 

انتخاب =په چین دِ 

آنچه =هَی که 

آنگاه =بَه زینی

انگشت شست = کَلَه اَنگُشْتَه

انبار مزرعه =کِه رِج

آنسو =اَوَتَه

آواز = خِلِه

آوازه خوان =خونَنْدَه  

آواره = اَویر وتَویر  

آویختن = آیَنْدِه 

آوردن = ووعَرْدِه 

آهسته =یَواشینَه 

آهن = آسون 

آهن گاو =کاوِل 

آهو =پِرْزَه 

آیت =نِشون 

اینجا =یا

آیینه =آوَیْنَه 


ایوان =تِلار


منبع:http://kados2.blogfa.com/post-427.aspx

نام محل ها و مکانهای لیسارا محله(تالشی)

نام محل ها و مکانهای لیسارا محله(تالشی)

توته باغ =محلی که دارای درختان توت فراوانی باشد.
وزمه ژی=اوجر گاهی که دارای درختان وزم (ملج )می باشد.
آلوشا ژی=محلی ناهموار که دارای درختان آلوش(راش ) است.
نِسوا پشت=منطقه ای که سایه گیر هست و آفتاب گیر(حایم) نیست.
برزو=جنگلی بلند و بالا که درمنطقه جنگلی لیسارا محله قرار دارد.
سایین و لیسارا(در اصطلاح محلی به زبان تالشی “لیسو محله”گفته می شود.
(معنی این مکانها و محلها با مشورت سالخوردگان محل تهیه شده است و برای نام سایین و لیسارا فعلا تعریف معنی  داری پیدا نشده است.)
دو نام هم گویا قبلا لیسارا محله داشته
به لیسارا محله   "سولکُنی" هم می گفتند و به قسمتی از محله هم جیلجَکُن گفته می شده (به نقل از امین جوانمرد)

زبان تالشی و تطبیق آن با زبان انگلیسی

زبان تالشی و تطبیق آن با زبان انگلیسی

عبدالکریم اصولی تالش

در این مقاله سعی شده است خویشاوندی زبان تالشی در برخی جهات با بعضی از زبان‌های اروپایی، به ویژه زبان انگلیسی بر اساس نظریات زبان‌شناسی بررسی شود. زبان تالشی طبق نظریة زبان‌شناسان بزرگ جهان از شاخه‌های زبان‌های هند و اروپایی است و از نظر تاریخی، خویشاوندی و حتی منشأ مشترک با زبان‌های اروپایی، مانند انگلیسی، آلمانی، لاتین و یونانی دارد.

     مهاجرت اقوام آریایی و پراکنده شدن آنها در نقاط مختلف جهان، نقطة عطف اختلاف زبان آنهاست. بررسی تاریخی زبان‌های ایرانی، در آغاز قرن هیجدهم در روسیه شروع شد. پ. س. پالاس در سال 1787م، به تنظیم «فرهنگ مقایسه‌ای زبان‌ها و نیم‌زبان‌ها» در سن‌پترزبورگ پرداخت. وی در این واژه‌نامه 200 کلمه از زبان‌های آسیایی را با 51 زبان اروپایی مقایسه کرد (عبدالله‌یف، 1352: ص17).

     در قرن نوزدهم با آثار زبان‌شناسی که بر اساس مطالعات تاریخی نگاشته شده است، از جمله کتاب «ساخت تصریفی فعل‌های سانسکریت با زبان‌های زند، ارمنی، یونانی، لاتین و ژرمنی» تألیف دانشمند معروف آلمانی، فرانس‌بوپ مواجه‌ایم. تحقیقات خودزکو در سال 1842م، در کتاب Specimens of the Popular Poetry of Persia نشان‌دهندة اولین کوشش‌های زبان‌شناسی در حوزة زبان تالشی است. اما دقیق‌ترین تحقیقات در این زمینه، به وسیلة استارچفسکی (Starchevsky) در کتاب «فرهنگ دانستنی‌های دایره‌المعارف» صورت گرفته است. وی در این کتاب، زبان تالشی را یکی از شش زبان اولیة ایرانی می‌داند که هم از نظر شکل، و هم از نظر واژگان با دیگر زبان‌های ایرانی فرق عمده دارد. تلاش‌های زبان‌شناسانی مانند بره‌زین، ریس، دمرگان، میلّر در توصیف زبان تالشی قابل ستایش است. میلّر در حقیقت، عمر خود را به مطالعه و تحقیق در زبان تالشی و کُردی گذاشت و ثمرة گران‌بهای پژوهش‌های او کتاب «زبان تالشی» و «متون تالشی» است که از سوی انستیتوی زبان آکادمی شوروی سابق چاپ شده است.

     در سال 1853م، بره‌زین در کتاب Recherches sur les dialect persans مسائل دستوری گویش‌های مازندرانی، گیلکی، تالشی و کُردی را جمع‌آوری کرد، ولی این اثر را میلّر سخت مورد انتقاد قرار داد (نک: همان، ص17). دِرن که در سال 1861-1860م، به لنکران سفر کرد، در گزارشی که به آکادمی علوم شوروی داد، روشن است که به مطالعة زبان تالشی مشغول بوده است. او دستور زبان تالشی را تنظیم کرد (همان: ص18). از میان زبان‌شناسان دیگر می‌توان ریس را نام برد که در زبان تالشی تحقیق کرده است. وی برای مطالعة زبان تالشی به لنکران سفر کرد و در این سفر 250 اسم و صفت، 70 فعل و مواد دستوری دیگر، از جمله ضمیر، قید، عدد و 40 جملة تالشی و چند ترانه را گردآوری کرد و در سال 1885م، کتاب «در بارة تالش‌ها، زبان و طرز زندگی آنها» را در تفلیس چاپ کرد (همان: ص21). در سال 1894م، در شمارة 20 «مجموعه مقالاتی دربارة سرزمین و مردم قفقاز» متن‌های دو قصة کوتاه، به نام‌های «سیب سحر‌آمیز» و «ترسو» منتشر شد. این داستان‌ها توسط تیمور‌بیک بایرام علی‌بیکوف، معلم مدرسه‌ای در لنکران یادداشت شده بود. در سال 1901-1895م، ایران‌شناس آلمانی، گیگر در کتاب Grundgriss der Iranischen Philologie دربارة زبان مازندرانی، گیلکی و تالشی نمونه‌هایی ارائه داده است(نک: همان، ص23). در نگارش این مقاله دو روش زیر مطمح نظر بوده است:

الف: روش زبان‌شناسی تاریخی که تحولات مختلف زبان‌های غیرمکتوب را بررسی می‌کند. در این روش، ساخت واژه‌ها در زبان‌های خویشاوند، یعنی زبان‌هایی که ریشة مشترک دارند، مقایسه می شوند و براساس آنها نیای مشترک آنها مشخص می‌گردد.

ب: روش رده‌شناسی زبان (typological reconstruction) که با تقسیم زبان‌ها به رده‌ها و سازه‌ها، ویژگی مشترک آنها را استخراج و توصیف می‌کند. مانند قرار گرفتن صفت پیش از اسم در زبان انگلیسی که این ویژگی عیناً در زبان تالشی نیز وجود دارد.

     اکنون به تطبیق ساخت معنایی و آوایی برخی از واژه‌های زبان تالشی با معادل انگلیسی آنها می‌پردازیم:

    آگْلَه (âgla: تخم‌مرغ) تالش‌دولابی که در تالشی گرگانرودی به صورت اوئه (uwa) تلفظ می‌شود، همان egg انگلیسی جدید و âg انگلیسی باستان است. لیو (liv/lif: برگ) تالشی، همان leaf انگلیسی است که در حالت جمع به صورت leaves ظاهر می‌شود، یعنی صامت f به v تبدیل می‌شود. برَه (bra: ابرو) تالشی، در انگلیسی جدید brow، و در انگلیسی باستان bru بوده است. اَسْتَه (asta: استخوان) تالشی، در متون علمی انگلیسی به صورت osto (مثلاً: ostology) دیده می‌شود. تَتْ (tat: داغ) تالشی، همان hot انگلیسی است که در آن ابدال h به t یا برعکس صورت گرفته است. این کلمه در تالشی عنبرانی tât تلفظ می‌شود که o دقیقاً در انگلیسی همین صدا را دارد. وِری (veri: خیلی) تالشی، در زبان انگلیسی very است که هم از نظر تلفظ، و هم به لحاظ معنی عیناً مثل هم‌اند. لَم (lam: فلج، لنگ) تالشی، در انگلیسی جدید lame، و در زبان انگلیسی باستان، lam بوده است. جالب‌ترین شباهت را در واژة دَراکْنسْتِه (darakneste: کشیدن) تالشی می‌بینیم. امر مفرد این کلمه، دَراکن (darâkən: بِکِش) با صورت انگلیسی میانة آن، یعنی dragen یا drakan، هم‌معنی و هم‌آواست. پِگَتِه (pegate: برداشتن) تالشی، در انگلیسی، pick است. واژة وسْکَنْدِه (vəskande: کندن و به ژرفای چیزی رسیدن) تالشی، در انگلیسی scan است. scan در انگلیسیِ علمی- پزشکی به معنی اسکن کردن و به عمق و ژرفای چیزی رفتن است. پَشْ (paš: خاکستر) تالشی، با ابدال p به a در انگلیسی به صورت aš ظاهر شده است. معادل لفظی و معنایی برخی از واژه‌های تالشی امروز، در زبان‌های انگلیسی، لاتین یا یونایی به کار می‌روند. جالب این است که این واژه‌ها در زبان علمی انگلیسی، یونانی و لاتین هم استفاده می‌شوند. مانند: scan و buccal که به معنی لب و چانه و صورت است و در لاتین bucca بوده است. این کلمه با همین معنی در تالشی، به صورت بوک (buk: لب و لوچه) مستعمل است. کَه (ka: خانه) تالشی، در زبان علمی انگلیسی به صورت eco دیده می‌شود و ecology به معنی بوم‌شناسی از همین ماده گرفته شده است. اسْتَرَة (әstara: ستاره) تالشی، در ساختمان astrology یا astronomy به کار می‌رود. در بسیاری از این واژه‌ها حروف هیچ تغییری را نپذیرفته‌اند. مانند: پرْتَه (pәrta: بخش یا قسمت اندک) و پسَه (pәsa: تکّه، قطعه) تالشی، که در انگلیسی به ترتیب به صورت part و piece به کار می‌روند.

     در جدول زیر برخی از واژه‌های تالشی با معادل انگلیسی آنها نشان داده شده است:

 

معنی

تالشی

انگلیسی

گره، گوشه، هر چیز برآمده

angәl

angle

گره‌دار، دارای گوشه

angular

angular

توت فرنگی

erә

berry

کلوچه، شیرینی مخصوص

kuka/kuga

cooky

بریده، بخشی از چوب بریده

kat

cut

وارد شدن، نفوذ کردن

daše

dashen

پهن

flak

flat

لیوان

gula

glass

لاوک برنج و غیره

laka

lug/lugge

میان، میانه، وسط

min

mene/mean

رودخانه

rәbâr

river

بلند شو

perez

rise/raise

صدادادن، صدا کردن

tingla/tiringa

tingle

     

      بسیاری از واژه‌های تالشی که معنی خویشاوندی دارند، هم‌چنین اعداد در اینجا ارائه نشده‌اند، چون در زبان فارسی نیز همان کاربرد را دارند.

     ضمیر فاعلی az (من) تالشی، معادل I انگلیسی است. ضمیر tә (تو) تالشی برابر thee یا thou انگلیسی است که امروزه به you بدل شده است. طرز قرار گرفتن صفت در جمله (ترکیبات وصفی) در زبان تالشی، درست مانند انگلیسی است؛ یعنی اول صفت و بعد اسم (موصوف) می‌آید. مانند:

     تالشی: sәr-a sif (سیب سرخ)

     انگلیسی: red apple (سیب سرخ)

     از ویژگی‌های مشترک دستور تالشی و انگلیسی کاربرد پیشوند an- یا ana- به معنی «نا»ی نفی است. مانند: ana-šur به معنی «ناشسته»، ana-pedâr یعنی «وزن نشده» که در انگلیسی به صورت ana-ariya «غیرآریایی» و ana-xial یعنی «بدون محور» آمده است.

     واژة get انگلیسی به معنی به دست آوردن و معانی مختلف آن، در تالشی عیناً به همین معنی و لفظ به کار می‌رود و گذشتة آن، یعنی got، در تالشی به همین شکل تلفظ می‌گردد. مانند: گَتم gatәm (گرفتم).

     افزودن پیشوند be در آغاز فعل get انگلیسی موجب تغییر معنی می‌شود. مانند: beget. در تالشی به جای be از pe استفاده می‌کنند. مانند: پِگَتم pegatәm (برداشتم) یا پِوَشْتیم pevaštim (بالا رفتم). در بعضی از لهجه‌های تالشی be هم استفاده می‌شود.

     فعل to be انگلیسی به معنی «بودن» از افعال مهم این زبان است. در تالشی هم همین جایگاه معنایی را دارد و با همین تلفظ در موارد مختلف به کار برده می‌شود. مثل:

    تالشی: ka kâ be ( در خانه بودن)

     انگلیسی: to be at home (در خانه بودن)

    مثلاً be در جملات زیر که از زبان تالشی و انگلیسی انتخاب شده‌اند، بسیار به هم شبیه هستند:

     تالشی: basi ka kâ bәbi (باید در خانه باشی).

     انگلیسی: you must be at home (باید در خانه باشی).

     یکی دیگر از ویژگی‌های مشترک تالشی و انگلیسی به کار بردن پسوند let در آخر اسم به عنوان علامت تصغیر است، با این تفاوت که در تالشی صامت t در آخر let حذف می‌گردد و به صورت le یا li در می‌آید. مانند: کلَلی kәla-li (دخترک) یا خردن‌لی xәrdan-li (بچة کوچک) که در انگلیسی به صورت book-let به معنی «کتاب کوچک» و pamph-let به معنی «جزوه» دیده می‌شود.

     ویژگی مشترک دیگر انگلیسی و تالشی، به کار بردن -en به عنوان علامت جمع است. این پسوند در آلمانی نیز بسیار به کار می‌رود. مانند:

     تالشی: دارن dar-en (درخت‌ها)، اسبن asb-en (اسب‌ها)

    انگلیسی: oxen ,children

    وجوه اشتراک دیگری هم بین تالشی و انگلیسی وجود دارد که انشاء الله به صورت کتاب در فرصت مقتضی ارائه خواهد شد.

 

 کتاب‌نامه

اچیسن، جین (1371)،  مبانی زبان‌شناسی، ترجمة محمد فائضی، تهران، انتشارات نگاه.

عبدالله‌یف. ح (1352)،‌ گفتاری دربارة زبان‌های رایج در جمهوری آذربایجان، ترجمة ح. صدیق، تهران، انتشارات بابک.

هال، رابرت (1350)، زبان و زبان‌شناسی، ترجمة محمدرضا باطنی، تهران، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی.

McKenzie.D.N.(1971). Pahlavi, English Dictionary, Oxford University

     Press, Ely House, London, W.I.

Hornby.As (1948) Oxford Advanced Learners Dictionary of current

     English, Oxford University Press.

Webster. Noah.(2002).Webster's New collegiate dictionary, G.C.

      Merriam Company, Springfield Massachusstts, USA

⚜آموزش زبان تالشی ⚜

دهره نام تالشی چوب بر

چوب بر:داز ، دهره

دهره

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [سنسکریت] [قدیمی]
[dahre]
۱. نوعی حربۀ دسته‌دار شبیه ساطور: ♦ دهر قصاب ناجوانمرد است / دهره‌اش بهرۀ رقاب و صدور (حسین وفایی: مجمع‌الفرس: دهره).
۲. داس.
۳. شمشیر.
۴. شمشیر دودم: ♦ پیکر هر طلسم از آهن و سنگ / هر یکی دهره‌ای گرفته به چنگ (نظامی۴: ۶۵۹).


مصدر تالشی افعال -لغات تالشی (د)

مصدر تالشی افعال
فارسی:تالشی


 ریختن : ویکَردِه
شکستن:چاکِنده 

 
سوزاندن: سوتِه
خاموش کردن :دَکِشتِه
راندن : روندِه
روی هم گذاشتن: پِنوعِه
بهبود یافتن :رِچ آبِه 
بازی کردن: مِزا کَردِه
رقص کردن:وَشتَن کَردِه
پرت کردن: ویداشتِه

بس کردن : وَس آکَرده دندان گرفتن:گاز گِتِه
حرف زدن :لوئَه کَرده


لغات تالشی (د)
داخل = دیلَه
داخل شدن =دَشٍه
داداش= بِرا
 دادخواست = دادنومَه
دادن = آدوئِه
 دادوبیداد= زِهار زِهار
 دارکوب = داردَکو
دارو = دَوا 
داس علف بر = دِرا داس
چوب بر = داز
داستان = نَغل 
داستانسرا = نَغلَه وا
داغ دل = مِسیفَت 
دام = تَلَه
دامن =دومنَه
داغ = تَس
داغ کردن = داغمَه



گرد آوری و تخلیص از سایت تالشستانhttp://taleshstan.ir/

ترجمه لغات تالشی به فارسی


فارسی

تالشی

__________

خانه

که

ka

مغازه

دکون

Dekon

کلبه

کوتوم

kotom

ییلاق

گیریه

girya

برف

ور

var

چشمه

چه مه

chema

تپه

بند

band

بالا

که فا

kafa

پایین

جیر

jir

داخل

دیله

dila

استخر

سل

sel

قفسه

رفات

rafat

نهر

ده غن

daghan

زخم

زم

zam

رقص

وشتن

vashtan

امروز

اوری

ori

دیروز

زیر

zir

بازی

مه زا

mza

کوتوله

پاچ

pach

سیخ

بسک

bsk

سیگار

پاوروز

pavroz

سوزن

درزن

darzn

قرقره

چرخه

charkha


منبع:http://rezascania.mihanblog.com/post/20

جدول لغات تالشی – فارسی

جدول لغات تالشی – فارسی

دوستداران تالش _آستارا

 





لغت تالشی

لغت فارسی

لغت تالشی

لغت فارسی

اُو

آب

ویو

عروس

مِرد

مرد

ویه

عروسی

ژِن

زن

رو – ری

رودخانه

زووه

پسر

استیل – بیل

مرداب – مانداب

گَ

دهان

آنگو

انگور

خودو

خدا

نانقی

ناخن

بئرز

برنج

کوواد

قباد

بووه

برادر

دُوس

داس

کووره

به کجا

شَغول

شغال

دوش

رقص

داست

دست

آنگوله دو

درخت گره دار

کندوله دو

درخت پوک ( توخالی)

کندوله هونی

چشمه ایکه در آن ناو چوبی بکار برده اند

گیژه

مرغ

ستو

کناره ساحل ، لبه

استور

کولاک طوفان صرصر

سته

دشت

را  ، یا ( رو)

راه

سایه

تپه

ساپنه

تپه باندی

آسپنه

بلندی بیش از حد ، قله

دوردوس

عشقه ( نام گیاه )

لله ش

داروش ( نام گیاه )

گرده بیل

گرداب ، باتلاق

بیل

مانداب ، استخر طبیعی

خونی – هونی

چشمه آب

بارز

برج و بارو

بوور

قلعه ( حصین )

واژ ه های تالشی با معنی

میوه ها در زبان تالشی پره سر 

پارسی - تالشی (تلفظ)

سیب - سیف (sif)

گلابی - خج (kh-g هردو حرف ساکن هستند
)

انگور - اَنگر (angr)

  اشخاص در زبان تالشی پره سر

پارسی - تالشی (تلفظ)
بچه ، کودک - خر دَن (بخش اول هردو حرف خ و ر ساکن هستند khr-dan)

دختر - کلَ (حرف ک ساکن و لام مفتوح k-la)

پسر - زوئهَ (zo-a)


زن - ژِن (zhen)

مرد - مِرد (merd)

مادر - نَنَ (nana)

پدر - دَدَ (dada)

خاله - مانی (mani)

عمه - پوپو (popo)

برادر - برا (حرف ب ساکن است bra)

خواهر - خالا (khala)

برادر زاده - بروَرَزا (brvaraza)

خواهر زاده - خواهَرَزا (khaharaza)

جاری - خِیوَر (kheyvar)

اسامی ترکیبی مانند مادر زن با ترکیب همین کلمات ساخته میشوند
مادر زن - ژِن نَنَ (zhen-nana)
پدر زن - ژِن دَدَ (zhen-dada)


  حجم و اندازه ها در زبان تالشی پره سر
 

پارسی - تالشی (تلفظ)

بزرگ - یال (همانند تلفظ کلمه یال در پارسی yal)

کوچک - گچ (هردو حرف ساکنند g-ch)

بلند - دراز (تمام حروف ساکنند d-raz)

کوتاه - کِتا (keta)

زیاد - وِر (ver و دارای ترادف معنایی با کلمه very در انگلیسی)

سبک - سبک (هر سه حرف ساکن هستند s-b-k)

بقیه به همان اسامی پارسی شناخته میشوند

تمام صفتها قبل از اسم استفاده میشوند (در مورد رنگها که بالاتر اشاره شد هم کاربرد دارند)
همانند انگلیسی
کَوَ سیف (kava sif) = سیب سبز = green apple


 حشرات در زبان تالشی پره سر
 


پارسی - تالشی (تلفظ)

پروانه
- پَپونَه (papona)

مگس - مِش (mesh)

زنبور عسل - عسلَ مِش (asala mesh)

سوسک - بامبز (تمام حروف ساکن هستند bam bz)


جیجرک - زل زلَ (همه حروف ساکنند فقط ز دوم مفتوح است zl zla)

ملخ -
سِر سِه ر (ser se r یک کلمه سه جزئی است و هردو ر ساکن هستند، ر دوم با کمی مکث بیان میشود)

کرم خاکی - بول بورزَ (bool borza)

مورچه - مارجینَ (maarjina)

حلزون - راف (raaf)


 حیوانات جنگل در زبان تالشی پره سر
 


پارسی - تالشی (تلفظ)

گرگ - وَرگ (varg)

شغال ، روباه - شال (shal)

مار - نَلَتی (nalati)

موش - مارَ (mara)


قورباغه - وَرزَک (varzak)

مارمولک - مارَ چَچول (mara chachool)

گنجشک - پوستَ کیجَ (poosta kija)

کلاغ - کَلاج (kalaj)

ماهی - مای (همانند تلفظ واژه my در انگلیسی و بیشتر برای ماهیهای دریایی به کار میرود)

ماهی - کولو (برای ماهیهای رود خانه ای به کار میرود koloo)

ماهی آزاد ، قزل آلا - آزَ مای (aza my)

آهو ، غزال - پرزَ (prza حروف پ - ر ساکن هستند)

گوزن - گَنز (ganz)

زاغ - کَشکَره (kashkara)

گراز - خو (khoo)

خرس - خرس (هرسه حرف خ ر س ساکن هستند khrs)

شانه به سر ، هدهد - شونَ پَپو
(shoona papo)

سار - سیتَ
(sita)

دارکوب - دار دارَکو
(dar darako)

سینه سرخ - زیزا
(ziza)

دم جنبانک - آوَ کیجَ (ava kija)

 حیوانات مزرعه در زبان تالشی پره سر

پارسی - تالشی (تلفظ)

مرغ - کَرگ (karg)

خروس - سوک (sook)

جوجه - کیجَ (kija)

گوساله نر - کَلَ (kala)

گوساله ماده - ژیَ (zhiya)

گاو نر - وَرزا (varza)

گاو ماده
- ژِرَ (zhera)

گوساله - موندَ (monda)

سگ - اسبَ (esba هردو حرف الف و سین ساکن هستند)

گربه - پوچو (poochoo)

گوسفند - گوسَند (gosand)

اسب نر - یَبو (yaboo)

اسب ماده - مادیان (madian)

گاومیش - گامیش (gamish)

بز - بز (هر دو حرف ب و ز ساکن هستند bz)


منبع :پره سریکا

به نام خدا

زبان تالشی
گردآوری مطالب مربوط به زبان تالشی
از تاریخ :آذر ماه 94