مقدمه
یاریگری از ویژگی های جوامع سنتی است. جامعه ی سنتی ما نیز در گذشته و حال،
در موارد گوناگون و برای مقابله با دشواری های زندگی اجتماعی به چنین راه
حل هایی نیازمند بوده و هنوز نیز نیازمند است.فقر اقتصادی، فقدان امنیت،
شرایط اقلیمی و جغرافیایی دشوار در درازای زمان، به ویژه روستاییان و کوچ
نشینان ما را هر چه بیشتر به هم وابسته کرده است.
برخورد سازنده و هشیارانه با این دشواریها، چه در زمینه ی تولید و چه در
زمینه ی مبارزه با طبیعت و سایر عرصه های اجتماعی، به آفرینش شکل های بسیار
متنوع و سازگاری از یاریگری ها و تعاونی های سنتی در جامعه ی ایران
انجامیده است.
یاریگری از لحاظ جهت سمت و سوی کنش یاری( یک سویه یا دوسویه بودن، برون
سویه یا درون سویه بودن، عمودی یا افقی بودن)؛ از نظر سادگی و پیچیدگی روند
یاری؛ از نظر درجه ی لزوم، اجبار یا اختیار در کار؛ از نظر زمان( موسمی یا
غیر موسمی، گسسته یا پیوسته بودن)؛ و بالاخره از نظر مضمون و عرصه های
یاری گونه های مختلفی را شامل می شود.
به نظر می رسد مهم ترین عاملی که انواع یاریگری را به صورت اساسی از یکدیگر
متمایز می کند، سمت و سوی کنش یاری و بالاخره سادگی و پیچیدگی این کنشها
باشد. بر اساس جهت و سمت و سوی کنش یاوری، انواع یاریگری در جامعه ی سنتی
ما به دگریاری، همیاری و خودیاری تقسیم می شود.
با وجود برخی مشابهت ها، دگریاری و همیاری در نمونه های بارز و ناب خود،
دارای تفاوت های مهمی با یکدیگر هستند. چنین به نظر می رسد که دگریاری کنشی
است یک سویه، عمودی یا افقی که بین همترازان یا ناهمترازان (بین فراتران و
فروتران، توانایان و ناتوانان) جریان می یابد، چه در زمینه های عینی و
مادی و چه در زمینه های ذهنی و معنوی. در حالیکه همیاری جریانی است دوسویه و
افقی که اغلب بین کسانی که کم و بیش توانایی های مشابه و یکسان دارند،
(همترازان) یا کسانیکه می توانند توانایی های همدیگر را تکمیل یا کمبودهای
یکدیگر را جبران کنند به وجود می آید. به عبارت دیگر در اغلب دگر یاریها،
نقش یاری دهنده و یاری گیرنده به طور نسبی ثابت است، اما در همیاری نقش این
دو به طور متناوب تغییر می کند. به تعبیری می توان گفت که تفاوت دگریاری و
همیاری تفاوت بخشش با نوعی معاوضه و مبادله است. این معاوضه و مبادله می
تواند در زمینه های نیروی کار، ابزار، مواد و مصالح، اطلاعات و عواطف صورت
پذیردو البته در همیاری های سنتی این موارد اغلب با یکدیگر آمیخته اند و
همیاری خالص و منحصر به یک موضوع کمتر به چشم می خورد.
در روستا وقتی کسی حاضر می شود با دیگری همیاری کند، گرچه ممکن است این
همیاری در زمینه ی تعویض نیروی کار و یا ابزار باشد، اما معنی دیگر آن این
است که به وی علاقه دارد و برای او ارزش و احترام خاصی قائل است و در عین
حال این کار در هاله ای از خیرخواهی و عواطف مذهبی نیز پیچیده شده است.
(فرهادی،1373: 52،53،54)
یاریگری که در مناسبات و روابط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاصی پدید آمده
اند و با توجه به وضعیت هر منطقه، اشکال ویژه ای یافتند، با هنجارها و سنن
اجتماعی و در شرایط گوناگون هم آوایی و هم گرایی پذیرفته و باورها و
انگاره های بعضا دست و پاگیر عوام را همرنگ آن مناسبات و روابط و ساختار
حاکم ساخته و با تغییر ساختارهای اجتماعی حاکم بعضا دگرگون شدند و با رشد و
بکارگیری ابزار و تکنولوژی جدید از استمرار مانده اند و تنها عناصر فرهنگی
شان به زندگی ادامه داده اند.
بیگمان آگاهی به یاری ها و مساعدت های بومی و ملی می تواند ما را با میراث و
فرهنگ، تنوع و شکل پذیری، تمکین تاریخی، نرمش و گرایش و احساس نوع دوستی و
میل به یاری و مشارکت در عرصه های اجتماعی و حل دشواری های روزمره ی هر
منطقه و دیاری که مردمانشان به ناچار و برای کار و شور زنگی خالق آن بوده
اند، آشنا گرداند ( مهجوریان نماری،1384: 10 ،11)
تهیه ی محصول برنج در هر سه مرحله ی کاشت ،داشت و برداشت همراه با رنج و
مشقت بوده است. در گذشته پرداخت دستمزد میراب ها، نگهبان ها ( شوپه ها)،
صاحبان گاو و اسب برای شخم زدن زمین و خرمن زدن محصول، به صورت نقدی چندان
رایج نبوده وصاحب زمین از همان محصول کشاورزی، مقداری را متناسب با اهمیت
کار، مقدار و زمان آن و یا شاید حساسیت کارها برای افراد گفته شده در نظر
می گرفت. به هین ترتیب اصطلاحات و واژگان خاصی در زمینه ی همیاری و یاریگری
در میان برنج کاران وجود داشت که در زیر به آن اشاره می شود.
یاری های اجباری : مالک یا کدخدا یا پاکار ( دستیار کدخدا )، از یاریگری
های متقابل و متداول میان اهالی برخوردار می شدند و در مواقع ضروری و بنا
به محدود بودن و مشخص نبودن زمان کاشت، داشت و برداشت محصول و ترس از عقب
ماندن از موعد های مقرر در نشا، وجین و درو و با توجه به نیاز های روزمره ی
اقتصادی و اجتماعی تحت همان عناوین و اسامی مرسوم از آنان می خواستند تا
به کمکشان بروند. یاری ها که اساسا دارای ماهیتی داوطلبانه وعدالت خواهانه
بوده اند، برای مالک، کدخدا یا پاکار حقی اجباری بوده است بر گردن رعایا و
فرو دست ها به این شرح:
1) کایَّری [= کاریاری] بیگاری در زمین شخصی ارباب، کدخدا، پاکار در امر نشا، وجین، درو و خرمن کوبی
2) گوکایَّر: شخم زدن زمین با گاو و به صورت کاریاری یا " هشته کاری".
هِشته: زمینی به اندازه ی دو هکتار که دو گاو نر( ورزا) بتوانندآن را شخم
بزنند.
3) نشاکاری : با بیگاری گرفتن از اهالی در امر نشا کردن زمین ارباب، کدخدا یا پاکار
4) وجین کایَّر: با کاریاری ( بیگاری) در کار وجین زمین اربابی
5) بینج تاشون: دروی زمین کشاورزی
6) کرزنی: خرمن کوبی زمین های کشاورزی و اربابی ( همان،ص 13و 14)
روجاری [ rujari]: در این تعاون اهالی یک محل یا طایفه برای نشا، وجین و
درو و سایر کارهای مربوط به کشاورزی به یاری هم می رفتند. کسانی که برای
روجاری از طرف هر کدام از اهالی فراخوانده می شدند، حق داشته و دارند که
تا در مواقع ضروری کشاورزی که نیاز به کار جمعی برای عقب نماندن از موعد
های محدود و مقرر احساس می شود از آنان که به روجاری شان رفته اند، بخواهند
که به اینان کمک بنمایند. در این معنا روجاری را می توان به عنوان یکی از
اشکال تغییر شکل یافته ی کایَّری= کاریاری دانست. اما در کایَّری ارائه ی
کار جمعی نیاز به بازپس دادن حتمی کار نبوده است و با این تعبیر می توان آن
را شبیه تعاون از نوع قرضی تلقی نمود. با این تفاوت که قرضی جنبه ی
طلبکارانه تری از روجاری داشته است و دارد و نیز به صورت فردی ( و نه همچون
روجاری که جمعی است) مشاهده می شود. اما روجاری از ریشه های عمومی تر و
انسانی تر کایَّری بهره ور است و هنوز رنگی از آن را با خود دارد. طبق
مشاهدات معلوم گردیده است که خواستگاه این تعاون نیز نخست در مناطق ییلاقی و
قشلاقی و میان خانوارهای چوپانان و گالش ها مرسوم بوده است. (همان،ص 26 و
27)
قرضی: ارائه ی کار بدنی که در گذشته به صورت رایگان و به صورت جمعی و
داوطلبانه در قالب کایَّری و در اختیار همه ی اهالی قرار می گرفت، به تدریج
دگرگون و ماهیتا غیر رایگان و طلبکارانه شد. پیشتر افرادی که برای کایَّری
می رفتند، ضرورتی نداشت که همان مقدار و نوع کار را برای کمک دهنده بازپس
دهند. هرگاه برای یاری رساندن ضرورتی احساس می گردید، کایَّری چهره ی
انسانی تری را به نمایش می گذاشت. با تغییر آن روابط تنگاتنگ،- بر مبنای
کار تولیدی-، از مناسبت های کایَّری در میان انسانها کاسته شد و به نوع
خاصی از تعاون و یاری بدل گردید که در اصطلاح محلی به آن قرضی می گویند. (
همان،ص 31 و 32.)
کایَّری: متداول ترین و قدیمی ترین شکل تعاون و یاری در مناطق مختلف
مازندران کایَّری نام دارد. در این نوع تعاون، افراد رایگان و بی چشم داشت و
با توجه به ضرورت و نیاز داوطلبانه به کمک هم می رفتند. به معنی واقعی تر،
این یاری ویژه ی دورانی بوده است که در آن پول به صورت امروزی وسیله ی
مبادلات به شمار نمی رفته است. به درستی جایگاه آن را باید در میان مناسبات
ابتدایی و اجتماعی و بعدها در نظام گله داری رایج جست و جو نمود. مبادله ی
کالا با کالا، کار با کالا، کالا با کار، کار با کار، مضمون، بازار و
روابط داد و ستدی روزگارانی به شمار می رفت که کایَّری یک قدم فراتر از این
مناسبات می درخشید. به دلیل قرار گرفتن منطقه در بین کوه و دریا و با توجه
به پیشرفتگی پوشش گیاهی و جنگلی و ادامه آن تا به کرانه های ساحلی، زمین
های جلگه ای و دشت، ناچیز و کشاورزی در این نواحی نسبت به دامداری قدرت
چندانی نداشته است و بر این اساس می توان گفت که کایَّری متعلق به مناسبات
ابتدایی و قبل از گله داری و شبانی و برخواسته از ضرورت و نیاز زندگی کوچ
نشینی و وضعیت خاص جغرافیایی و تاریخی این نواحی بوده است.(همان، ص 35)
کله کنی [ kele kani]: کندن زمین و ایجاد نهرآبه ها در اطراف و داخل مزارع و
محل ، تمیز و لایروبی کردن نهرهای قدیمی جهت آبرسانی به کشتگاه ها و مزارع
را کله کنی می گویند.
قرضی جنسی: وقتی که یکی از اهالی برنج خوراکی سالانه اش را و یا به " تیم
بینج"[ شالی برای تهیه ی نشا ] نیازمند بود، آنها را از همسایه ها و اهالی
محل به قرض می گرفت و بعد از برداشت محصول، قرض جنسی را با همان پیمانه و
مقیاسی که دریافت کرده بود، بازپس می داد.
هم بندی: دو کشاورز که هر کدام یک اسب داشتند، اسب های هم را "همبند" و یا
"همدوش" می کردند. با اسب های هم بند کار خرمن کوبی هم را به انجام می
رساندند.
هم ته لک [ ham te lak ] ، بلو همازی [ balu hamazi ]: برخی از کشاورزان
از مرحله ی " کله کِلو" (شخم زدن و زیر و رو کردن با بلو یا بیل کوتاه
سرکج) تا مقطع نشاکاری به هم کمک متقابل می نمودند؛ زمین های تقسیم شده، از
یک گوشته ( 6 هکتار- نسق ارباب برای مدت یک سال کشاورزی) را زمین های "
ته لک" می نامیدند. ته لک در گویش بومی به معنای تکه تکه و قطعه قطعه شدن
است.
بینجه تاشون [ binje tashun ]: به علت بارندگی اگر کسی موفق نمی گردید تا
محصول زمین کشاورزی را در موعد مقرر درو کند اهالی با یاری، کار درو، "
کسو" [ دسته های شالی] و حمل آن تا به خرمن گاه را به عهده می گرفتند.
کسو جمع کری [ kasu jam kari ]: زمان برداشت و جمع آوری محصول – که
بارندگی و محدودیت زمانی و عقب ماندن ازموعد های مقرر در کشاورزی مواجه می
گردید- اهالی به کمک کسی یا کسانی که کسو(دسته های درو شده ی برنج) را بر
زمین گذاشته ولی جمع آوری کرده بودند، می شتافتند و آنها را جمع و به محل
خرمن کوبی حمل و یا کوفا (کسو های انباشته شده بر روی هم) می کردند.
کرزنی[ kar zani]: زمان خرمن کوبی (کرزنی)، اهالی و کسانی که صاحب اسب و
مال باربری بودند به کمک صاحبان کر می شتافتند؛ اسب ها را دو به دو به هم
می بستند و خرمن ها را می کوبیدند و برنج و کاه را به منزل آنها می بردند و
کسی و کسانی را که این یاری هارا دریافت نموده بودند، در زمان لازم و
ضروری بازپس می دادند.
داره کر چینی [ dare kar chini ]: کسانی که خرمن کوبی محصول زمین را به
چند ماه دیگر وامی گذاشتند، به کمک هم دسته های درو شده (کسو) را بر بالای
تنه های درختانی که آنها را به صورت آلاچیق (نپار، نفار) تعبیر می کردند،
می انباشتند تا در زمان معین ولازم به یاری هم آنها را از نپار به پایین و
به خرمنگاه بیاورند و بکوبند.
اودنگه سری [ o dange sari ]: هنگام کوبیدن برنج در آسیاب دستی وآبی (او
دنگه سر) و جدا کردن سبوس از برنج، اهالی به هم کمک نموده و کار چند روزه
را در یک روز به پایان می رساندند.
دوما همّازی [ duma hammazi ]: کشاورزان مناطق ساحلی بخشی از زمین های
شالیزاری را تا حدود 1000 متر که تقریبا از آبادی فاصله گرفته بود و به آب
اندان (اِستل، استخر) تبدیل ساخته، به صید مرغابی می پرداختند. انان با
مشارکت هم، ضمن آنکه بر گرد آب اندانها حصاری می ساختند، به یاری چند اردک
دست آموز که آنها را در هوا رها می نمودند، مرغابی های مهاجر و ناآشنا را
به سوی دامها می کشاندند. این کار از آبان ماه هر سال تا اسفند ماه ادامه
می یافت.( همان، صفحات 40 تا 44)
فرهنگ واژه ها و اصطلاحات یاری:
1) او دنگ: [ o dang]: او (آب) + دنگ = آبدنگ به معنای آسیاب آبی
2) اودنگه سری[ odange sari]: به هنگام آسیاب کردن، کاری را به رایگان و
به همراه آن برای شخصی که محصولش را در آسیاب آبی تبدیل می کند، انجام
دادن. سری به معنی رایگان.
3) بَلو: بیل سرکج کوتاه
4) بینجه تاشون [ binje tashun]: بینج (شالیزار، شالی) + تاشون (هنگام تراشیدن، تراشیدن گاه) ب هنگام دروی گندم و شالی
5) تیمه جار [ time jar]: تیم (دانه، تخم) +جار (زار، مکان، مثل کشتزار)؛ خزانه ی نشا
6) تاشی [ tashi ]: هنگاه تراشیدن
7) داره کر چینی[ dare kar chini]: داره کر(خرمن های انباشته بر درخت) +
چینی (هنگام چیدن و انباشتن آن)، به هنگام انباشتن خرمن ها (کرها) بر
بالای درخت.
8) روجاری [ ru gari] : رو به معنی بازشدن، گشادگی رو، با روی باز و جار
به معنی یار، یاور با ی نسبت. یاری، یاوری، با روی گشاده و با میل و رغبت.
9) کله کلو [ kale kalu]: شخم زدن و زیر و رو کردن زمین با بیل سرکج
کوتاه قد (بلو). کلو به هر چیز سفت شده در اندازه های مختلف که ابتدا نرم و
روان بودند. مثل قنّه کلو (قند کلوخ شده.
10) کر [ kar]: خرمن های انباشته شده از دسته های کسو
11) کسو[ kasu ]: دسته های درو شده ی برنج
12) کایَّری [ kayyari ] کاریاری
13) هم بندی: هم دوش کردن دو اسب یا دو حیوان را یه یک بند (افسار) بستن.
منابع و مآخذ
مهجوریان نماری، علی اکبر،1384،یاریگری در فرهنگ عامیانه ی مردم مازندران، آمل: نشر شمال
فرهادی، مرتضی،1373،فرهنگ یاریگری در ایران؛ در آمدی بر مردم شناسی و جامعه شناسی تعاون، تهران: مرکز نشر دانشگاهی
http://anthropology.ir/node/8161منبع
Email: nasrin.seyednejad@gmail.com