آبدس لگن: آفتابه ظریف دارای فرم و منقش(مسی و برنجی و...)لگن سرپوش دار و مشبک برای شست و شوی دست میهمان و بزرگ خانواده.
آب دلی (میان آب): قاشق بزرگ برای بهم زدن
آب شاله/آفشاره: کفگیرمشبک
آشخوری: کاسه کوچک
اسوم/اسون: کفگیرآهنی
بادیه: کاسه و ظرف ده گشاد گلی
بَرکَر: دبگ بزرگ مسی برای شیر
بلوط: دیس گلی یا فلزی بیضی شکل
بوزخایه شیشه: شیشه ای گرد و شبیه خربزه است. آن را در چنبره ای از کاه بافته شده(گرک) می اویختند و در ان سرکه یا نفت می ریختند.
بوستی: کوزه ای بلند و شیشه ای با یک دسته
پاتیل: ظرف مسی نیم بیضی، مخصوص تهیه نبات و کارهای قنادی
پرویزن: صافی/ از این صافی برای تفاله ی غوره و رب گوچه فرنگی و گرفتن آب پلوی عروسی و غذای نذری ماه محرم استفاده می کنند. نوع بافته و سبدی ان را چلک می نامند و در دامداری برای شیر و پنیر استفاده می شود.
تال: (دوشان) خم بزرگ دو دسته
تبجه (چوپاره): طبق چوبی سینس گرد و چوبی، مخصوص پاک کردن برنج. لبه ندارد. دایره ای شکل و به قظر 70-80 سانتی متر است از مقطع درختان کهن سال آن را می تراشند.
تنچه: مخفف تیانچه.دیگ کوچک
تونگی: ظرف بلوری مخصوص دوغ و شربت
تییان: دیگ بزرگ برای: پختن غذای مهمانی و عزا
چهار گوش/چهار پر: ظرفی برای اندازه گیری ویژه مبادله سرکه
چیری: شیر دوش مسی. دسته دار با دهانه ی گشاد مخصوص دوشیدن شیر گاو و گوسفند
خکاره: تابه سفالین کمی محدب برای بو دادن دانه ها. به ان کولی بیج هم می گویند.
خوم: ظرف شکم دار سفالین، خُم
دستاسی آسیاب: آسیاب دستی
دوری: بشقاب بزرگ و تخت و گرد/ در ان پلو می ریختند، و روی سفره جلوی میهمان می نهادند.
دوشوگوله: کوزه ی دوشاب
ساج: تابه ای از جنس چدن
ساطور تخته: تخته ای محکم از چوب جنگلی تراش خوردهیا خراطی شده به شکل دایره یا مستطیلکه در یک سو و از حد وسط عرضی به دسته ای چوبین منتهی میشود.
سماپلان: آبکش، ظرف مسی مشبک برای کشیدن آب چلو
ظرف: در گیلکی جا نامیده می شود. مانند آبه جا، ظرف آب
قاب دان: ظرفی
از روی و حلب دسته دار شبیه قهوه جوش و کتری/ برای جوش اوردن آب استفاده
می شده است. این ظرف لوله ای منحنی و متناسب با اندازه و حجم و دسته دارد. قاشق: قاشق معمولی، پلاخوری قاشق قزغان: دیگ بزرگ مسی، ته گشاد و دهان تنگ، که برای جوشانیدن شیر و آشپزی بکار می رود. قداره: کاسه ی چینی یا گلی /کاسه ای که رد آن آب می نوشند یا ماست می بندند و یا خورش های دیگر می ریزند. قندلاک: لاوک چوبی با برجستگی گرددر داخل ان، قند را بر روی برجستگی می گذارند و با چکش می شکنند. کاتیج: گونه ای طرف سفالی که از ان بیشتر برای طبخ خورشت استفاده می شود. کاسه: به
انواع لعابی گلدار، نشکن، کاسه ای ، چینی گلی و مسی می گوشیند. در گیلان
به بشقاب کاسه می گویند. کاسه ماست خوری و نوع بزرگ ان را پیاله ی گویند. کتره: کفگیر چوبی، وسیله ای برای کشیدن پلو کچه: گونه ای کفگیر مسی که دایره ای شکل است و با ان غذاهای برشته شده را در تابه برمی گردانند. کچه لیس: قاشق بزرگ چوبی گمج: ظرفی سفالی ته گود، از جنس خاک رس برای پخت غذاهایی چون فسنجان و باقلا قاتوق. لاک؛ لاوک: طبقچه ی چوبی لبه دار شبیه تشت. برای پنیر و مالش برگ چای تازه. لبی: دیگمخصوص کار دامداران لیلون گوله: آفتابه سفالین /کوزه ی لوله دار ماس خوری: پیالخ ی کوچک که بهان پیالکه و چیاله زنگی می گویند. موجوما: سینی بزرگ کنگره دار مسین. موشورفه: مشربه/ کوزه ی مسی با یک دسته برای کشیدن آب از چاه. ناو/نُب: برای گرفتن شیره ی نیشکر، اربه و کوبیدن برنج استفاده می شد. نرخه: خم سفالین دو دسته. خم مخصوص دوغ زنی. به ان انار تال نیز می گویند. نمکار/نمکیار/نمکای: ظرف
سفالین دایره ای شکل لبه داری است که نیم متر قطر دارد و با سنگی کوچک که
به ان سنگ موشته می گویند در ان مغز گردو گوشت شامی انار ترش و.. می سایند. نوقولدان: ظرف شیشه ای استوانه ای دهن گشاد برای نگهداری تنقلات ویدیره: بدره/ سطل هفتایی: هفت لیتریف شیشه ای استوانه ای بزرگ با گردن باریک که در ان سرکه و آب غوره می ریزند. منبع:فرهنگ خوراک گیلان/ مسعود پورهادی